واقعیتی که گاهی نادیده گرفته میشود
ارتباط تنگاتنگ دیابت نوع اول و دوم با مشکلات روحی و روانی است.
کارشناسان تخمین میزنند تقریبا ۵۰ درصد از بیماران دیابت زمانی در زندگی خود دچار اختلالات روحی نیز میشوند. ضمنا بیماران دیابت دو تا سه برابر سایر افراد در معرض ابتلا به افسردگیاند.
شواهدی نیز وجود دارد که نشان میدهد خطر افسردگی در بیماران دیابت بسیار بالاست.
علائم قند خون پایین که میتوانند سبب نوسانات خلقی شوند شامل موارد زیر میشوند:
_احساس آشفتگی
_گرسنگی
_مشکل در تصمیم گیری و هماهنگی بدن
_ روحیه تهاجمی ، پرخاشگری و تحریک پذیری
_تغییرات رفتاری و شخصیتی
_مشکل در تمرکز و توجه
_تکرار چند باره ی یک جمله
تغییرات در قند سطح قند خون میتواند بر خلق و خوی فرد اثر بگذارد، اما زمانی که قند خون به سطح نرمال خود برمیگردد، این علائم رفع خواهند شد.
افراد دچار دیابت نوع اول سه برابر بیشتر از کسانی که دیابت ندارند در معرض افسردگیاند. آنهایی که دچار دیابت نوع دوم هستند نیز دو برابر سایرین در معرض افسردگی قرار دارند.
معلوم شده که سیتوکینهای پیش التهابی با ناحیهی متفاوتی از مغز و پیام رسانهای عصبی وارد تعامل میشوند که مسئول این اختلال مزمن هستند.
باز هم تاکید میکنیم کسی که از نظر روحی و روانی حال خوبی ندارد نمیتواند بیماریاش را کنترل کرده و در جهت بهبودی پیش برود.
دیابت نباید فرد را از داشتن یک زندگی نرمال و باکیفیت محروم کند و بیمار دیابت نیاز به حمایت روحی و روانی در کنار روند درمان جسمی خود دارد.
_نکاتی درمورد سبک زندگی
کسی که دیابت دارد میتواند با انتخابهای درست از زندگیاش لذت بیشتری ببرد، مثلا:
_برنامه غذایی داشته باشید: وعدههای غذایی سالم و در حجم مشخص بخورید و تغذیهتان هر روز سر ساعت مشخصی باشد.
_به طور منظم ورزش کنید: فعالیت بدنی به بهبود خلق و خو کمک میکند، قند خون را کاهش میدهد و برای حفظ وزن سالم مفید است. آنهایی که دیابت دارند باید قبل و بعد از ورزش قند خون خود را چک کنند
_داروهایتان را به موقع مصرف کنید: مصرف دارو هر روز سر ساعت مشخص و چک کردن منظم قند خون کمک میکند سطح گلوکز خونتان در طیف نرمال بماند
_تغییرات را کم کم ایجاد کنید و انتظار نتایج بزرگ نداشته باشید: مثلا میتوانید با خود قرار بگذارید در طول هفته، یکی از وعدههای غذاییتان شامل سبزیجات بیشتری باشد یا بیشتر آب بنوشید. هدفهای کوچک و قابل دسترس میتواند اعتماد بنفستان را افزایش بدهند و استرس را از شما دور کنند
_شبکهای از افراد حامی و پشتیبان برای خود تشکیل دهید: اگر در گروهی باشید که افراد آن بتوانند از شما حمایت کنند و هر وقت نیاز داشتید کمکتان کنند، به شما این نیرو را میدهد که با چالشهای بیماریتان قویتر روبرو شوید.
طبق آماری که از حدود ۱۱۰۰ دختر ۱۳ تا ۱۸ ساله گزارششده ۶۳% آنها بیان کردند که الگوی آنها در زندگی مادرشان است و ۴۸% آنها نیز گفتند زمانی که به مشکلی برمیخورند به اولین فردی که مراجعه میکنند مادرشان است. فقط ۱۵% آنها گفتند که برای مشورت گرفتن به دوستانشان رجوع میکنند.
دختران جوانتر بیشتر به مادرشان گرایش دارند. دختران در دوران راهنمایی با دوستانشان مشورت میکنند اما مادرشان مطمئنترین فرد برای آنهاست.
با توجه به یافتههای تحقیق بالا و سایر نتایج باید در نظر داشته باشید که شما بهعنوان مادر همهچیز دخترتان هستید.
تمام گزارشها تأیید میکنند که رفتار مادر جلوی دخترش تأثیر خیلی زیادی بر روی رفتار او خواهد گذاشت. سعی کنید در خانه یک مادر اکتیو باشید وقتی دخترتان میبیند که شما برای دویدن بیرون میروید و یا در خانه ورزش میکنید درواقع دارید به او یاد میدهید که بدنش را دوست داشته باشد.
به او کمک کنید تا احساس خاص بودن داشته باشد
بنا بر گزارش انجمن زنان دانشگاهی امریکا میزان اعتمادبهنفس در میان دختران در دوران راهنمایی و دبیرستان سه و نیم برابر کمتر از پسران است.
حال چه باید کرد؟ با تشویق شخصیت و فردیت دختر جوانتان شما سکوهای قدرتمند عاطفی را در وجودش پایه گزاری میکنید تا زمانی که به سن نوجوانی میرسد بتواند با پیچیدگیهای آن سن بهخوبی کنار بیاید.
بگذارید خودش را باور داشته باشد به او اجازه دهید تا استعدادهایش را بشناسد و خودش تصمیم بگیرد که در چه زمینهای استعداد دارد.
شاید برایتان عجیب باشد بدانید یکی از بهترین راههای بالا بردن اعتمادبهنفس دخترتان این است که اجازه دهید اشتباه کند.
به دخترتان یاد دهید که اشتباهات امری عادی در زندگی هستند. درباره اقدامات اشتباه زندگی خودتان با او صحبت کنید و به او فرصت اشتباه کردن بدهید حتی اگر این اشتباهات از دید شما خیلی احمقانه به نظر برسند.
اعتمادبهنفس اجتماعیاش را بالا ببرید
تحقیقات نشان میدهند که نیمی از کودکان و نوجوانان که تعداد زیادی از آنان دختران هستند خشونت در رابطه را تجربه میکنند. خشونت در رابطه زمانیست که سایر کودکان عمداً یک کودک را طرد میکنند یا دیگر کودکان را مجبور میکنند تا فرد مشخصی را طرد کنند. برخورد و دعوا در زندگی کودکان اجتنابناپذیر است؛ و به همین دلیل نیاز هست که به دخترتان یاد دهید که چطور از پس این شرایط برآید.
وقتی دخترتان دچار یکی از انواع مشکلات در ارتباطات اجتماعیاش شد مثلاً به یک مهمانی تولد دعوت نشد این اتفاق را نادیده نگیرد و به او نگویید که این اتفاق خیلی بزرگی نیست.
وقتی اینگونه رفتار میکنید این برایش به این معناست که احساساتش اهمیتی ندارند. بجای آن سعی کنید با او صحبت کنید و حرفهایش را بشنوید. اجازه دهید دخترتان عضو یک گروه باشد، چه این گروه یک تیم ورزشی باشد یا جمعی از دوستانش که در یک کلاس یکهفتهای هنر شرکت کردهاند.
دختران وقتی با بچههای دیگر بر روی یک هدف مشترک کار میکنند از حس استقلال و افتخار سرشار میشوند حتی اگر اینیک کار ساده مثل درست کردن یک تصویر کلاژ باشد.
ورزشهای تیمی بخصوص میتواند برای دختران خیلی سودمند باشد زیرا بردوباخت انعطافپذیری را به آنها یاد میدهد.
در نظرسنجی اخیری که از ۴۰۰ زن که جزو مدیران ارشد در سراسر جهان هستند صورت گرفت، ۹۴ درصد از آنان در فعالیتهای ورزشی شرکت میکردند و ۷۴ درصد از آنان اذعان داشتند که آن تجربه بر تواناییهای شغلی آنها تأثیرگذار بوده است.
در انتها باید بگوییم که برای تمام چالشهایی که دخترتان با آنها روبرو است و تمام تلاشهایی که شما میکنید تا به او کمک کنید تا در این میان راه خودش را پیدا کند هیچچیزی مهمتر و قدرتمندتر از عشق بیقیدوشرط شما نسبت به او نیست. بیشتر از هر چیزی بچهها دوست دارند پاسخ این سه سؤال را بدانند:
درباره من چه فکر میکنی؟
منو درک میکنی؟
چه آرزویی برایم داری؟
جوابهای شفافی به دخترتان در خصوص این سوالات بدهید و آینده او روشنتر از همیشه خواهد شد.
اگه بخوام باهات رو راست باشم باید بگم که زندگی یک جورایی سخته.
من بهش میگم اصل بقای سختی.
یعنی سختی از شکلی به شکل دیگه تبدیل میشه ولی نابود نمیشه.
برای همین هم توی یک زندگی خیلی خوب و عادی، جایی که هیچ کی به هیچ کی به خاطر عقایدش شلیک نمی کنه و همه چی آرومه؛ آدمهای زیادی مشت مشت قرص ضد افسردگی میخورن که بتونن خودشون رو هر روز صبح از توی رختخواب بکشن بیرون .
آدمهای پف کرده، آدمهای بد حال؛ آدمهای روی لبه.
خیلی ها معتقدن که پیشرفت تکنولوژی، اینترنت، نخودفرنگیِ غیر ارگانیک و گلوتن، ما ها رو اینجوری کرده و قدیمها مردم خوشبختتر بودن. تو بشنو و باور نکن.
حتی هزارها سال پیش شاهزادهای هندی به نام سیزارتا –یا همون بودا– گفت که زندگی رنجه.
رنج، یا به زبون بودا «دوکا». هایدگر بهش میگه «اضطراب وجودی».
این ها رو نگفتم که نا امیدت کنم. چیزهای خوب و دلنشین هم توی دنیا کم نیست.
می تونی ازشون توی راه کمک بگیری و هر وقت داشتی توی چاه غم فرو می رفتی مثل "رسن" (طناب) بهشون چنگ بندازی و بیای بیرون.
یکی از این طناب ها؛ موسیقیه.
اگه تونستی سازی بزن؛ اگه نتونستی بهش گوش کن.
وقتهایی که شادی موسیقی گوش کن و وقتهایی که غمگین بودی بیشتر
و اونجا که از هرحرکتی عاجز موندی؛ برقص.
رقصیدن بهترین و مفیدترین کاریه که میتونی برای روحت بکنی.
عموما موقع جشن و شادی میرقصن اما تو مثل زوربای یونانی برای رقصیدن منتظر بهانه نمون. «رقص هم ارتعاش شدن با جریان هستیه».
راستی اگه صدای خوبی داشتی موقع رقصیدن یک کم هم آواز بخون، اما اگه نداشتی هم مهم نیست،میتونی برای خودت بخونی.
چیز دیگهای که میتونی بخونی کتابه.
خوندن بهت کمک میکنه زندگیهای دیگهای رو که هیچ وقت نمیتونستی تجربه کنی رو تجربه کنی.
فیلم هم همین کار رو توی یک ابعاد دیگهای میکنه اما کتاب همیشه یک سر و گردن بالاتر از فیلمه چون قوهٔ تخیلت رو به کار میگیره؛ و روند ذهنیتر و عمیق تریه.
تا میتونی بخون. وسط کتابهات حتما چند صفحه هم در مورد ستارهها و کهکشانها بگذار چون کمکت میکنه که ابعاد چیزها رو بهتر درک کنی و یادت نره که توی کل هستی کجا وایسادی.
برای همین قدیمها بیشتر فیلسوفها ستارهشناس هم بودن.
شاید نخوای یا نتونی منجم بشی، ولی همیشه میتونی وقتهایی که غمگینی به آسمون نگاه کنی و ببینی که غمهات در برابر عظمت کهکشان چقدر کوچیکه.
طنابهای دیگهای هم هست؛ چیزهایی مثل نقاشی کردن، کاشتن یک درخت؛ آشپزی با ادویههای جدید، سفر کردن، حرکت.
ما برای نشستن خلق نشدیم.
صندلی یکی از خطرناکترین اختراعات بشریه.
به جای نشستن قدم بزن؛ بدو؛ شنا کن.
اگر مجبور شدی بشینی؛ برای خودت همنشینهایی پیدا کن و از مصاحبتشون لذت ببر.
پیدا کردن دوست خوب خیلی هم آسون نیست اما اگه دوست خوبی باشی؛ دیر یا زود چند تا آدم خوب دورت جمع خواهند شد.
در ضمن، دایرهٔ دوستات رو به آدمها محدود نکن. تو میتونی تقریباً با همهٔ موجودات زندهٔ دنیا دوست باشی؛ گلها، ماهیها، پرندهها.اونا گاهی حتی از آدمها هم دوستهای بهتری هستن.
توی زندگی چاه غم زیاده ولی طناب هم هست؛
سر طناب رو ول نکن.
اما مراقب باش که به طناب های پوسیده مثل الکل، دود، پول و حتی موفقیت، آویزون نشی چون از توی چاه بیرونت نمیاره و بدتر ولت می کنه ته چاه.
بگرد و طنابهای خودت رو پیدا کن و اگه نتونستی پیداش کنی؛ «ببافش». آدمهای انگشت شماری طناب بافی رو بلدن.
دانشمند ها، کاشفها، مربی های فوتبال، کمدین ها، و هنرمندها همه طناب باف هستن و طنابهایی رو بافتن که آدمهای دیگه هم می تونن سرش رو بگیرن و باهاش از توی چاه بیرون بیان.
اگه ما امروز از سیاه سرفه نمی میریم برای اینه که طنابی رو گرفتیم که لویی پاستور سالها پیش بافته
سمفونی شماره پنج طنابیه که بتهوون با نتها به هم پیوند زده، صد سال تنهایی طنابیه که مارکز با کلمه و خیال به هم بافته.
بیشتر طنابها رو یک روزی کسی که شاید ته چاه زندونی بوده بافته.
مولانا در دفتر پنجم میگه:
آه کردم، چون رسن شد آه من
گشت آویزان رسن در چاه من
آن رسن بگرفتم و بیرون شدم
شاد و زفت و فربه و گلگون شدم.
کسی چه میدونه، شاید تو هم یه روزی طناب خودت رو بافتی و بعدها یه نفر و شاید هزارن ادمو نجات دادی
چندی پیش خبری منتشر شد مبنی بر اینکه 38% فارغالتحصیلان دانشگاهی بیکارند. این مساله دلایل متعددی دارد اما یکی از دلایل مهم، آنست که کارجویان به درستی نمیدانند کجا باید دنبال کار بگردند.
یکی از بسترهایی که شانس استخدام کارجویان متخصص را افزایش می دهد، حضور در نمایشگاه های کار است. نمایشگاه کار به شما این امکان را میدهد که با مدیران جذب و استخدام سازمانهای معتبر، ملاقاتی حضوری داشته و بدین ترتیب راهی برای ورود به سازمان مد نظرتان پیدا کنید.
دهمین نمایشگاه کار دانشگاه شریف از 14 تا 16 مهر در سالن استاد جباری دانشگاه شریف با ارائه بیش از 500 فرصت شغلی متنوع در بیش از 35 سازمان معتبر کشور از جمله ایرانسل، علی بابا، اسنپ، همکاران سیستم،رهنما، توسن، ارکید فارمد، بیمه سامان،اسنپ فود، شرکت خدمات انفورماتیک و کارگزاری مفید برگزار می گردد.
بازدید از این نمایشگاه برای عموم متخصصین رایگان، ولی نیازمند ثبت نام است.